تاريخ خلج
اين مقاله از فصل اول كتاب خلج ها يادگار ترك هاي باستان نوشته آقاي علي اصغر جمراسي اقتباس شده است.
بررسي مفهوم واژهي خلج
به استناد نويسندهي كتاب المسالك و الممالك، خلجها: «انسانهايي مهربان، خوشخلق و مهرورز بودند و سرزمين آنها نيز از آبادترين و غنيترين سرزمينهاي ترك است». پروفسور فاروق سومر، نويسندهي كتاب اوغوزها نيز، خلجها را نيك خويترين قبايل ترك خوانده است
واژهي خلج در ميان نويسندگان و مورخين قديم چين، روسيه، ترك، عرب و فارس به اشكال مختلف آمده است، از قبيل: قالاچ، قلاچ/ Qalaç ،كالاچ/ Kalaç،خالاچ/ Halaç، خلوخ/Khollukh ، خالوخ/ Khallukh ،خلخ/ Ko-lo-lok ، خرلخ ، قارلق/ Qarlouq ، خولچ/ Xolaç ، خلج/ Khildj ، خلج/ Xelej و سرانجام شكل مؤخر آن به صورت خلج/Khalaj يا Xalac استعمال ميشود. معناي اين واژه بدرستي روشن نيست ولي راجع به وجه تسميهي آن رشيدالدين فضلالله همداني مؤلف كتاب جامعالتواريخ و به پيروي از او ابوالغازي بهادرخان در كتاب شجرهنامه تراكمه،آن را مركب از دو واژه قال/ Qal (ماندن) وآچ/ Aç گرسنه بمان ميدانند و داستان زير را نقل كردهاند: «مي گويند چون اوغوزخان از ولايت غور و غرجستان به يورت قديم خود مراجعت كرد، در راه زني بچهآورد و به سبب بيغذايي شير نداشت و بچه گرسنه شد. شوهرش بدان واسطه بازمانده و شغالي پرندهاي را گرفته بود. مرد چوبي انداخته و از او باز گرفته و به خورد، زن داده و به لشكر رسيد، اوغوزخان چون ياساق نبوده كه به هيچ علت كسي از او بازمانده رنجيده و گفته، قالآچ يعني بمان گرسنه، بدان سبب نسل او را قالچ ميگويند».
0 Comments:
Post a Comment
<< Home