Thursday, May 24, 2007



لغات ترك خلجي

لغات ترك خلجي زير توسط دانشجوي خلج زبان محترم جناب آقاي تلخابي به لهجه روستاي تلخاب فراهان ارسال شده است ضمن تشكر از اين دانشجوي گرامي اين لغات براي علاقمندان تقديم مي گردد:

A

Aç گرسنه
Açuğdu گرسنه شد
Adaş دوست ، همكار، شريك
Ağa آغا،سرور،آقا
Ağduğ خيز برداشتيم، باشتاب حركت كرديم
Ağduğe هنگامي كه خيز برمي داشتيم
Ağqar جوب، نهر
Ağmağ باشتاب رفتن، خيز برداشتن
Ağuz دهان
Ağzuçaku آنچه در دهان دارد
Aldoğ گرفتيم، بدست آورديم
Allanmağ فريب خوردن، گول خوردن
Allatmağ فريب دادن، گول زدن، به اشتباه انداختن
Allatmoş فريب داده
Almağ گرفتن ، اخذ كردن بدست آوردن
Aluşturmağ روشن كردن
Ast-üst زيرورو
Atloğ qiz دختري كه عقد بسته شده است، دختر عقد شده
Atuluq اسم برده شده ، نامزد كرده
Avduq آبدوغ
Ayudعيد نوروز
Ayud üngu نزيك عيد، چند روز به عيد مانده

B

Bağurqara يك نوع پرنده شبيه كبك
Bala-balaكم كم، بتدريج
Batmağ غروب كردن، فرورفتن
Batmoş غروب كرده، فرورفته
Batduğə هنگام غروب، هنگام فرورفتن
Balakallarبچه هاي خردسال، بچه ها
Balaكوچك، ريز، خردسال
Baluqروستا، ده، آبادي، شهر
Barmağانگشت
Bəyداماد
Bəxtəfərخوشبخت
Bəzənmək لباس تازه پوشيدن، آراستن
Baruşluğمصالحه ، آشتي
Baruşmağآشتي كردن، مصالحه نمودن، صلح كردن
Baydaظرف مسي مخصوص شيردوشي
Bayquşجغد
Becərməkرسيدگي نمودن ، مزرعه داري كردن
Beləştirmeşآغشته كرده
Beləştirmək آغشته نمودن ، غوطه ورنمودن
Beryگرگ
Beşqerranluğپنچ ريالي
Beşپنچ
Beyinامروز ه، امروز ، در اين ايام
Bəzellər تزئين مي كنند
Bəzəkتزئين
Biçinçeدروگر
Biçinهنگام درو گندم، موقع تابستان
Bilgile شخص آگاه، مطلع، باخبر
Bilgililərمطلعين، آگاههان
Biltələrبدانند، باخبرشون، آگاه شوند
Birçəkزولف، موي
Bitirağ نوعي گياه چسبان
Bizdəğما هم
Bodağشاخه سبز درخت
Bodamağ رنگ كردن
Boxmağخفه كردن، خاموش كردن
Boxüşmağدرگيرشدن، دعواي بچه گانه نمودن
Bolağچشمه سار
Bolmağپيداكردن، يافتن
Boluپيداكن، بياب
Borra-borraدسته دسته، گروه گروه
Boşqaسرانجام، عاقبت
Boşvurmağسرزدن، سركشي نمودن، ملاقات كردن
Boşسر
Bozputaنوعي گياه وحشي
Buxlبخل ، حسد، كينه
Buqdaگندم
Bolutابر
Burağاينجا
Büzخنك، سرد، يخ
Bürqutهواي طوفاني همراه با بارش باران

C

Can- yağdumتلاش كردم، سعي كردم
Canحيات، زندگي، روح، روان
Cəcimجاجيم، فرش دستباف براي كرسي
Cələk دوك ريسندگي دستي
Cəlğəجَلقه، گرد هم، دايره
Cəm-xinəse حناي بزرگ، حناي جمع
Ciziğخط، دايره Cuvz گردو
Cüşmağ جوشيدن، فوران كردن، خروشيدن
Cüşürمي خروشد، مي جوشد

Ç

Çağu زمان، وقت
Çalduğeهنگام طلوع خورشيد
Çaluنوعي گباه تيغ دار وحشي
Çanجنجال ، خرمن كوب
Çapturmağحيوان چهارپا را به صورت چهار نعل دواندن
Çaptüraduچهارنعل مي برد
Çaştda- ilgərپيش از ظهر
Çaştنهار
Çatulmoşوصل شده، جوش خورده
Çavuşچاووش
Çekmişəmكشيده ام ، تحمل كرده ام
Çiçəkغنچه، گول، آبله
Çilهنگام جوفت گيري، موقع تخمگذاري
Çirpəllərمي تكانند، پاك مي كنند
Çirpməkتكان دادن، لرزاندن، پاك كردن،
Çulqadum

D

Daldaمخفيگاه، جاي امن، پناه گاه
Dam-dam نام كوه و غاري در شمال روستاي تلخاب
Dam-dam yaluدامنه كوه دام-دام
Darloğاز اين دار، از اين مجازات، تنگنا
Daruğmağدلتنگ شدن
Darمجازات، چوبه دار
Dəmlerچاي جوش دادن، دم كردن
Dərbəçəپنجره، دريچه
Dəsmalدستمال
Dindirməkابراز، موجب، بيان و مجبوركردن
Dingəسرپا، ايستاده
Dunaنام كوه باستاني در مغرب تلخاب

Ə

Əbəmمادر بزرگم
Əbəمادر بزرگ
Əççiبز
Əlçekməkدست كشيدن، دست برداشتن
Əlləştirməkبهم زدن، درگيركردن، به مجادله انداختن
Əşgəالاغ، حيوان چهارپا
Əştədağچهارپايه‌ي فلزي كه بر سر تنور مي گذارند
Əzməkله كردن، خردكردن
Əzollarله مي كنند

E

Endikeپياده شدني
Enməkپياده شدن، نازل شدن
Ermişرسيده، ثمرداده
Eşikدرب، دروازه
Eysəپشت، عقب ، آنسوي كوه
Eysəseعقبش، پشتش

F

Fərağدوري، جدايي
Fərikجوجه‌ي يك ساله

Ğ

در زبان خلجي كلمات با حرف (غ) شروع نمي شوند

0 Comments:

Post a Comment

<< Home