Friday, May 11, 2007



نويسنده مطالب زير: علي بيليم. از وبلاگ: خلج khalaj

مراسم كوسا گلين ساوه

به نقل از كتاب خلج ها يادگار تركهاي باستان

مراسم ‌كوسا گلينKusagalin

اين مراسم در چهل روز از‌ زمستان رفته انجام مي گرفت. بدين‌ صورت كه فردي لباس نمدي چوپانان را بر تن ‌مي‌كرد و زنگوله بر لباس خود آويزان مي نمود كه‌ او را، كوسا مي‌خواندند، سپس مردي ديگر لباس ‌زنانه پوشيده وي، زن ‌‌‌كوسا ناميده مي شد. فرد ديگري كه توبره‌اي بر پشت انداخته او را توبره‌كش مي‌خواندند. ايشان با خواندن اشعاري به درب خانه‌ي‌ اهالي روستا رفته و درب خانه ها را مي‌كوبيدند و اهالي نيز به آنها مقداري گندم، جو يا مواد خوراكي مي دادند.

. اين ‌مراسم در خلجستان ساوه (خرقان) به هنگام خوش‌كسالي جهت طلب باران نيز اجرا مي شد. در اين مراسم فردي پوست گوسفندي پوشيده و همراه با جوانان به درب خانه اهالي ‌مي‌رفتند اهالي ده نيز به آنها مقداري كندم، آرد، پول يا شيرنيي مي‌دادند و آنان با آرد فراهم شده حلوايي تهيه مي كردند و مهره سبزي در آن مي گذاشتند، بعد حلوا را تكه تكه كرده و اگر شخصي تكه‌اي را كه مهرة سبزي در آن بود بر مي داشت به خاطر اين جرم او را از درختي آويزان كرده مي زدند، تااينكه كسي ضمانت او را بنمايد.

در مناطق خلج نشين مجريان برنامه‌ي ‌كوساگلين چوپان‌ها بودند، وقتي فصل زمستان به درازا كشيد و آذوقه‌هاي روستائيان رو به اتمام مي گذاشت، اجرا مي شد و نوعي استمداد از نيروهاي غيبي بوده است. استاد جابر عناصري بر اين عقيده است كه، اين برنامه بيهوده نبوده بلكه نوعي استمداد از نيروهاي‌ ماوراءالطبيعه و الطاف خدا براي رساندن مدد به مردم جهت مقابله با سرما و قحطي بوده است. نحوه‌ي ‌اجراي مراسم بدين طريق بوده كه چوپانان يك يا چند روستا دور هم جمع شده و ميوه خريداري كرده و بعد اين ميوه‌ها را بين خانه هاي روستائيان تقسيم مي كردند كه، خود اين ميوه‌ها بشارت براي آمدن گروه كوسا گلين و در نتيجه نويد رسيدن بهار و نوروز بوده است. پس‌ از ‌گذشت چند روز گروهي متشكل از پنج الي شش نفر كه عبارت بودند از: كوسا، گلين، دول چالان، تورباچي، قاراكوسا و آق كوسا كه بعد از پوشيدن لباس‌هاي مخصوصي هر شخصيت به ‌خود، داخل روستا مي‌شدند و برنامه را با نواي موسيقي، دول چالان و رقص و پايكوبي آغاز مي كردند. در اين مراسم معمولاً اشعاري مي خواندند كه اشعار مراسم كوساگلين ساوه بدين قرار بوده است:

بايراما، الي گون قاليپ به نوروزپنجاه روز مانده است.
كوسا پايين گئتير سهم كوسارابياوريد.
پارالاما، بوتون ‌گئتير نوبه كش درسته بيارين.
بايراما، الي گون قاليپ به عيد نوروز پنجاه روز مانده.

بعد درگيري بين آق كوسا و قارا كوسا صورت مي گرفت، كه نمادي از پيروزي روشنايي بر تاريكي و جهل بود. در اين ميان قارا كوسا خطاب به كوهها و ارتفاعات با فريادي رعشه آور ميگفت:

قارابولوت، قارلا، داغي اي ابرسياه كوه را بابرف‌ به پوشان
داغلار باشي شره سن اي قله ها گرم شويد
قيرخ گون قاليپ قيش قورتولا چهل روزمانده زمستان تمام شود
قيرخ بئله قار يولا يئره چهل براي اين برف به زمين بفرست.

آنگاه اهالي روستا همراه با آق كوسا مي‌خواندند:

كوسا عمو‌‌‌‌‌‌‌‌جان قار قالميپ داعي يئرده
كوسا يورونوب، قارارييپ نفس گليب دير يئره

عمو كوسا جان ديگر بروي زمين برف نمانده است. نور خورشيد تابيده و برف هاآب شده اند، زمين با تنفس مجدد جان تازه‌اي گرفته است.

كه در نهايت نبرد ‌به شكست قارا كوسا يعني سياهي مي انجاميد. سپس گروه هديه‌اي از خانه‌ها دريافت مي كردند.

منبع: «خلج ها يادگار ترك هاي باستان» نوشته علي اصغر جمراسي (فراهاني)

0 Comments:

Post a Comment

<< Home