Tuesday, October 14, 2008

چهارشهيد از يك خانواده تلخابي

چهارشهيد از يك خانواده تلخابي

بياد شهيد كربلايي حاجعلي تلخابي وهمسر بزرگوارشان شهيده حاجيه كبري تلخابي و دوفرزندشهيدش احمد و ابوالقاسم تلخابي

كَلبحاجعلي خارمانچا چان سُؤررَده

هي اِئنْنَده كُؤلَشين كُؤرِه رَده

پيرَكچَه بي قُونچين اِيتي هُؤررَده

بيده كُوردين اَشگه هاداق ساقلادو

تاقغا واقدو قولاغلارين قاوزادو

Kəlbhacəli xarman ça çan sürrəde

Hey ennəde küləşin kürerəde

Pirəkçə bi qunçin ity hürrəde

Bidə kürdin əşgə hadağ saqladu

Taqğa vağdu qulağlarin qavzadu

كلبحاجعلي[1]،شهيدلرين تاجودو

اِئل اَلينده توتماقين قيقاجودو

هاووللارين آخورودو او،واردو

بيزدق اونو، اونوتماقاق هاوولار

خوش كلامو يادوموزچا،ماتالار

Kəlbhacəli şəhidlərin tacudu

El əlində tütmağin qiqacudu

Havul larin axorudu u vardu

Bizdəğ uno unutmaqağ havular

Xoş kəlamu yadumuzça matalar

منبع: به نقل از كتاب قارشوبالوققا سلام علي اصغرجمراسي،تهران انتشارات انديشه نو

شهيد كربلايي حاجعلي تلخابي فرزندمسلم ،فردي مومن ،ومتقي وكشاورزي پرتلاش و زحمت كش بود. او ازجمله مهاجريني بود كه از روستاي تلخاب فراهان به قم كوچ كرده بود. فرزند سوم ایشان احمد ازهمان آغاز شروع جنگ ایران وعراق به جبهه ها شتافت وسرانجام در عمليات والفجر مقدماتي سال 60 13به شهادت رسيد. يكسال بعد فرزندديگرش بنام ابوالقاسم در عمليات بدر ازجمله نيروهاي فداكار گردان حضرت رسول(ص)جمعي لشگر حضرت علي ابن ابيطالب(ع) به فيض شهادت نايل گشت، کربلایی حاجعلی تلخابی علی رغم هدیه دوشهید كوچكترين گله اي نداشت و خيلي صبور و آرام مي گفت : « امام حسين (ع ) در دشت كربلا براي برپائي اسلام 72 شهيد را قرباني كرد. حالا نوبت ماست كه جوانهايمان را به منظور دفاع از سرزمين اسلامي به جبهه ها اعزام نماييم»

كربلايي حاجعلي تلخابي درسال 64 پس از شهادت فرزندانش چون فولاد آبديده مقاومتر شده بود. در سال 1364 به جبهه اعزانم شد، طولي نكشيد كه او نيز در ادامه عمليات والفجر 8 به درج رفيع شهادت نائل آمد.

پس از شهادت كربلايي حاجعلي تلخابي، هنگامي كه برخي به عنوان ترحم به همسر بزرگوار ايشان يعني (شهيده حاجيه كبري تلخابي) مي گفتند : دو پسرت را از دست داده بودي بس نبود كه همسرت را نيز به جبهه فرستادي , او در پاسخ آنها مي گفت : حضرت علي (ع ) براي چه شهيد شد همسر من هم در اين راه به شهادت رسيد. از خدا مي خواهم « من هم شهيد شوم » وقتي به او مي گفتند اين چه حرفي است , مي گفت : وقتي شهيد شدم خبر شهادتم را برايتان مي آورند.

سال 65 بود كه بمباران هوايي شهرها صورت مي گرفت و او به تنهايي با فرزندان كوچكش در شهر مانده بود و مي گفت : سرنوشت هر چه باشد انسان آن را خواهد ديد و مادامي كه امام در جماران است من هم همين جا مي مانم و به روستا نمي روم .

درسال 66 13 جهت انجام فریضه حج به زیارت خانه خدا مشرف شد. و هنگام رفتن با حلاليت گرفتن از ديگران مي گفت رفتنم با خودم اما آمدنم با خدا است و بسيار خوشحال بود كه به زيارت ائمه بقيع مشرف مي شود. در حاليكه در صفوف اوليه راهپيمايان برائت از مشركين بود,بدست نيروهاي نظامي سعودي به درجه رفيع شهادت نائل آمد.

88- شهيد بزرگواركربلايي حاجعلي تلخابي ازجمله شهدايي است كه به اتفاق دوتن از فرزندانش بنامهاي احمد وابولقاسم درايام دفاع مقدس دربرابرهجوم وحشيانه رژيم بعثي عراق به خاك كشورمان، به شهادت رسيدند.وهمسر بزرگوارايشان نيزدرايام حج درواقعه خونين مكه به فيض شهادت نائل گشت.ياداين شهيد عزيز وخانواده محترمشان به همراه ساير شهداي روستاي تلخاب ازجمله: احمد تلخابي، محمد تلخابي، محمدباقر شيرين آبادي،يعقوب تلخابي،محمدرضاتلخابي،علي تلخابي،محمدرضاتلخابي،حيدرعلي تلخابي ابولقاسم تلخابي،علي رضاتلخابي،اكبرتلخابي،احمد تلخابي ،عباسعلي تلخابي،عليرضا نظري ومحمودجمراسي گرامي وراهشان پر رهرو باد.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home